- تا از این شهر بلاخیز به سودای سفر
تک به تک بار ببندیم قطار آمد و رفت
چاره عشق است ولی حیف که این نقشهٔ گنج
روی آیینه دمی مثل بخار آمد و رفت
#غلامرضا_طریقیاین هم مصاحبه ما با شاعر نازنین، #غلامرضا_طریقی@grtarighiکه از تأثیر بزرگترین غزلسرای معاصر، #حسین_منزوی، بر مسیر شاعریاش گفته و چیزهای دیگر …
خلاصه که پرچم زنجانیها در شعر هنوز به شدت بالاست …
#روز_هفتم
#همشهریمن آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد
#غلامرضا_طریقیبه آفتاب بگو در شلوغی بازار
همیشه سکهٔ او هم طلا نمیماند
اگر چه با عطش ما خوش است، اما رود
همیشه در طرف اشقیا نمیماند
#غلامرضا_طریقیزمانه هیچ دلی را همیشه شاد نکرد
نسیم اگر به کسی هدیه داد طوفان شد
به وعده گفت که من گنج مفت چنگ توام
ولی مقدمهٔ جنگ چنگ و دندان شد
#غلامرضا_طریقیبهبه
از شعر #غلامرضا_طریقی در کنار شعر ماندگار #حسین_منزوی روی حنجره طلایی همایونخان
امید که شعرهای بیشتری از جناب طریقی به حنجره کلاسیکخوانها بشنویم:
کجای این شب هجران
کجای این همه راهی؟
… … … … … … … … … … … ….نمیرسم به نگاهیدنبال رد پای که میگردید؟
در تنگنای وسعت دید من
در منظر سیاه چه میجویید؟
ای چشمهای قهوهای روشن!
#غلامرضا_طریقیمن بی تو در غریبترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
#غلامرضا_طریقی
چقدر عاشقم این غزلم
تنها کسی که شعر کار میکند میفهمد پشت این شعر و غزل
چه تجربه زیستهای پنهان استاز بس به خاک ریخته شد حرمت شراب
خون میخورند در کف مستان پیالهها
حافظ کجاست؟ تا عوض شیر بشنود
بوی شراب از دهن هفت سالهها
#غلامرضا_طریقیدل بیدست و پای من بنشین
فتح این شهر در توان تو نیست
سهم تو از جهان همین خانهست
گر چه این خانه هم از آن تو نیست
سالها دست و پا زدی اما
از کجا تا کجا زدی اما
یک وجب از زمین از آن تو نیست
آسمان سهم کودکان تو نیست
#اجاره_نشینی
#غلامرضا_طریقیچه کردهای؟ که من تیز چنگ چشم دریده
میان اینهمه آهو دل شکار ندارم؟
چه رفته است؟ که من با هزار برگبرنده
دودل نشستهام و جرات قمار ندارم
#غلامرضا_طریقی- چه کردهای که من آرام میان پیلهی ابریشم
چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟
#غلامرضا_طریقی
چه هیولایی بودم امروز.من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد
#غلامرضا_طریقیتبریک خدمت استاد #غلامرضا_طریقی نازنین@grtarighiآرزوی موفقیت در موقعیت جدید؛
به عنوان سرپرست دفتر شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران
بالاخره شاعر ما هم یک کارمند ارشد شد
مبارکا!برای ما که پر و بال کوچکی داریم
شکستن قفس از ابتدا درست نبود
من و تو زود شکستیم و دیر فهمیدیم
که آسمان گذر بالهای سست نبود
#غلامرضا_طریقیدر دورهٔ حسابگریها، برادری
دستی به زخمهای برادر نمیزند
از ترس اینکه شیر بر او شوکران شود
نوزاد لب به سینهٔ مادر نمیزند
#غلامرضا_طریقیﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻳﺶ ﺷﺪ ﻭ ﺷﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ
ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻪﺍﻡ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺗﻨﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ
ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﻓﻌﻮﻟﻦ ﻓﻌﻼﺗﻢ
ﻣﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻼﺗﻢ!
#غلامرضا_طریقی
@grtarighiبه سودای نسیمی آمدم از چنگ طوفان سر در آوردم
که من در نقطهٔ آغاز خود از خط پایان سر در آوردم
من آن بذر رها بودم که در خاکی کویری سر فرو بردم
که در باغی فراز آرم سری، از خاک گلدان سر در آوردم
#غلامرضا_طریقیدر دورهٔ حسابگریها، برادری
دستی به زخمهای برادر نمیزند
از ترس اینکه شیر بر او شوکران شود
نوزاد لب به سینهٔ مادر نمیزند
#غلامرضا_طریقیپای مرا شکستی و گفتی: فرار کن!
گوش مرا بریدی و زنگ خطر زدی
داد از دمی که در دل بغداد بشکنی
با آن تبر که بر جگر کاشمر زدی
#غلامرضا_طریقیما در این عصر برهای هستیم
که اسیر طلسم چوپانیم
برهای که به محض آزادی
اولین مقصدش چراگاه است
برهای که هوا نمیخواهد
هیچچیز از خدا نمیخواهد
برهای که نهایت هدفش
گله از وضع نوبت کاه است
#غلامرضا_طریقیمن آن ابرم
که بودم عازم قونیه و شیراز و نیشابور
چرا از آسمان تنگ بیقانون تهران سردرآوردم؟
#غلامرضا_طریقی.
نیامدی که بدوزم به چشمهای تو چشم
نشستم و جگر خویش را رفو کردم
نواخت عقل به گوشم کشیدهای که: ببین!
دو چشمه اشک شدم، حفظ آبرو کردم
#غلامرضا_طریقی