- بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم …بله؛ اما کاملتر اینکه هیچکس نمیتواند در دنیای امروز، به سلبریتیها توجه نکند. حتی کسی که از این پدیده و مصادیقش متنفر باشد. ر.ک «فرهنگ شهرت» ، نوشته مارک رولندز.مطمئنا میگم خوندنش پیشفرضهاتون رو تغییر میده.عاشقم، عاشقی که در غم عشق لذتی یافت بهتر از شادی …یه جای خوب شهر مثلا، حافظی بخونیم، شعر هم رو بخونیم، نظر بدیم و …سرگرمی دیگران نباشیم.اگر سیگار هم میکشید لااقل یه سیگاری بکشید که دودش بوی سگ نده :{چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر …۲/ حالا فرصتی پیش آمده که بتوانم به نام شما کتابها را امضا کنم و برایتان ارسال کنند. کاری که قرار بود هفتههای پیشین انجام شود اما عقب انداختیم. فقط دو سه روز این فرصت در اختیار من است و از طریق لینک بیو، امکان سفارش هر دو کتاب یا یکی از آنها فراهم است، با نام شما. صفحه نیوار درب.ط به جای مالیات دادن برگرده به دو سه ماه پیش ما راضی هستیم.فردا شب صفحهم رو بنگرید.ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت: دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم» …جمهوری اسلامی، بازی رسانه را در همهی ابعاد باخته، بد هم باخته.البته اضافه کنم که مصادره به مطلوب نشه؛ اغلب اصولگراها مردم رو متهم به عدم درک سیاسی میکنن اون هم فقط وقتی که رای نیاوردن. بهنظرم برعکسه.حقیقتا روم نمیشه در اینستاگرام غزل بگذارم …آغاز پایان اینترنت.ما اینترنت را مصرف نمیکنیم، اسنیف میکنیم.پنچره را باز کردی هوای خانه سرد شد بخاری را روشن کن! از مجموعه «گیسوان رتوریک تو»بعید هم نیست دیگر کمکم صرفا شعری چیزی بنویسم.امنترین حالت برای جمهوری اسلامی، وجود یک دولت منتقده که طرحهای بزرگ خوب و بد نظام رو اجرایی کنه. به هزار و یک دلیل.دو توصیف «مغرور» و «متواضع» رو درباره خودم همزمان میشنوم، چهطور ممکنه؟یکی از لذتام اینه که با یکی مخالفت کنم، بعد کلی که استدلال کرد و چند دقیقه که حرف زد، بگم : « نه اینطوری نیست».وجود افراطیها نیازه، تا وقتی که ابزار باشن نه وقتی که میداندار باشن.لطفا فقط با اکانت غیرسازمانیتون ما رو فالو کنید.این رانندههای اسنپ اگه اول بپرسن: «مسیر هر روزتونه دیگه؟» یعنی ببین کلا رسیدن رو بیخیال شو. نه داداش من کلا نمیدونم کجا میخوام برم، بزن اون وِیز لامصب رو.
- در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد همانا مرگ، پایان سرورآمیز دلتنگیست …هب.بخش عمدهای از ایدههای باشگاه اندیشه، کار آقای طالقانیه.اقای زندانبان؛ تکذیب میکنم. از الان بگم. اتفاقا من نقشم تعدیل ایدههای این شورشیهاست :))در قضاوتهاتون راجع به شخصیتهای تاریخ حواستون به یه چیز باشه که معمولا نیست: اون آدم رو با توجه به زمان و دورهای نقد کنید که زندگی میکرده. نه با تجربیات تاریخی که دهها سال بعدش و الان به وجود اومده. سطحی نکوهش نکنید.دارم به این نتیجه میرسم که یک محفل و دورهمی شاعرانه و هفتگی داشته باشیم، نظر شما چیه؟مرا نگاه! که چشم از تو برنمیدارم تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی …شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست …اینستاگرام هم همهی سوالات تکمیلی را پاسخ میدهد. امیدوارم بخوانید و دوست داشته باشید و با دوستانتان هم این یکی دو روز را خبر بدهید.دیشب گفته بودم صفحه رو نگاه کنید، قضیه این بود: ریتوییت هم که مایه مسرته: ۱/ خیلی دوستان پرسیده بودند که چگونه از یک راه آسان بتوانیم کتابها را بخریم. در این مدت سالیان تجدید چاپ شد اما بهخاطر شرایط روزگار آن را بهعنوان یک خبر شادیبخش اطلاع ندادم.دیگه اگه تو این انتخابات رای نیارن، به نظرم تراژدیشون تبدیل به کمدی میشه :|بعد من تنها نخواهی ماند اما بعد تو بر من تنها نمیدانی چهها خواهد گذشت …بیانیهی آقای موسوی، دعوای جدید و خطرناک «موافق-مخالف»، «برانداز-حامی»، «آشوب-اصلاح»، «آنارشی-اعتراض» را تبدیل کرد به دعوای قدیمی و قابل مدیریت اصولگرا-اصلاحطلب، با ظاهری بیمهاباتر. شاید از این رو اجازه انتشار یافت.خلاف عامهی مردم به عشق پابندم به سنگهای شکیبای رودخانه قسم! فدائیان غم عشق و کشتگان فراق نمردهاند، به غمهای جاودانه قسم …رهبری چندبرابر این حمایتها رو در زمان احمدینژاد داشتند. عجیبه که دوستان، سرزنش میکنند. اصلا از وظایف رهبر اینه که تا جای ممکن از منتخبین مردم حمایت کنه. یک بعدش احترام به جمهوریته و یک بعدش کسب تجربه تاریخی و رشد مردم. اتفاقا اگر جایی خلاف اینه در «بلندمدت» نتایج بدی داره.در جواب نامهی فرهاد اگر شیرین نوشت: «با همه نامهربانم»، بشنو و باور مکن …متاسفانه با سرایدار محترم، در مورد دمای مناسب چای برای نوشیدن اختلاف داریم. من منتظر میشم که اندکی سرد بشه، ایشون معتقدند که چاییت سرد شده و با اصرار یک چای داغ رو جایگزینش میکنند.یک طرف، جمعی که میخواهند ایران سوریه بشود، یک طرف هم جمعی که میخواهند ایران کره شمالی باشد. ما هم این وسط گرفتار.رذیلانهترین واکنشی که در اینگونه مواقع میبینم، تحقیر مردمیه که بین کاندیداهای معرفیشده، اعتماد کردند و یک نفر را انتخاب کردند. این تحقیر ممکنه عکسالعمل سختی داشته باشه.عامل هر طرح بحثبرانگیزی صرفا دولت معرفی میشه، عقبه منتقد و مخالف، بهدلیل رای و دلبستگی که داشتن، اعتراضات کمرنگی میکنن، عقبه نزدیکتر به حاکمیت هم اعتراضات نمایشی و محتاطانه. نهایتا سر بزنگاه مانند ۹۶، همه مصلحتسنجی میکنن.متاسفانه بالای در حرم امامزاده نوشته بود « ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم/ از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم». دیده این بیت «در» داره گفته خوبه.گفت «شما خیلی آدم بزرگی هستید» ، گفتم «آره همینطوره» . خندید منم خندیدم. حالا اگه میگفتم عزیزید و اینطور نیست، چند تا جمله شبیه دیگه هم میگفت. یکی از تکنیکها در موقعیتهای اینچنینی همینه، حرف طرف رو تایید کنید و جفتتون بخندید.تربیت مذهبی سنتی ما دچار مشکله و بین گناهها، اولویتبندی نادرستی داره. اینطوری نسلی تربیت شده که براش قبح غیبت، کمتر از زنا، قبح دروغ کمتر از کمپوششیه و … .ریشه انحراف و نتیجه نگرفتنهاتون، تعریف اشتباهیه که از «مردم» دارید.آنچه رخ میدهد ابتذال است، آنکه میپسندد مبتذل است، آنکه نقد میکند مبتذل است، آنکه تماشا میکند مبتذل است، آنکه همهی اینها را روایت میکند مبتذل است. روزگار ماست.